سفارش تبلیغ
صبا ویژن

+ روزنوشت من......

با اومدن دهه فجر کلاس رو تزیین کردیم.


قراره یه جشن هم 21 بهمن برپا بشه.......تو مدرسه


دیروز هم یه گروه نمایشی اومدن و کلی برنامه جالب برای ما اجرا کردند.............


دیروز بعد نمایش با بچه ها و معلما به گلزار شهدا هم رفتیم ...........در بهار ازادی جای امام و شهدا بقول مامانم سبز سبز


راستی معدلم 20 شد. بابام بهم گفت یه جشن کوچولو بعد از دهه فجر برات میگیرم.


مامانم قول داد من و راضیه رو ببره نمایش عروسکی ببینیم.


برام دوتا کتاب گرفت که خیلی جالبه.راجع به همه چیز توش هست.عکسای قشنگی هم داره............


راستی گروه عطایی ها هنوز به فعالیتهاش ادامه میده.........


اوندفعه علی زد یه گاز خوراکپزی کهنه را شکوند.بابا بزرگم که از دستمون خسته شده مارو دنبال کرد .ما هم همه اومدیم خونمون.


اومدیم پشت کامپیوتر و کلی بازی کردیم.


علی عاشق کامپیوتره اما بابا بزرگ نمیتونه براش بخره...........میدونین که..........اخه علی کوچیکه و  تازه بابابزرگ و کامپیوتر ............عمرن اگه بشه


خب داره فیلم حلقه سبز میده باید برم .


مامانم این فیملو خیلی دوست داره .من باعثش شدم مامانم به این فیلم علاقه مند بشه.................


حسن گلابو خیلی دوست دارم................شب به خیر


نویسنده : فافا ; ساعت 8:14 عصر ; جمعه 86/11/19
تگ ها:
    پیام های دیگران ()   لینک